شاید ما در تعریف نخبگی و درواقع مدیریت استعداد دچار اشتباه و تله موفقیت شده باشیم.
نخبگان افرادی هستند که مقاله کاربردی و به روش علمی می نویسند و تولید دانش می کنند.
و می توان از ظرفیت ها و توانمندی های آنان برای مدت طولانی و سالیان طولانی بهره جست و آنان را در زمان حیاتشان بیشتر از پیش به مردم یک کشور معرفی کرد تا چشم انداز قدرتمندی کشور را در دلهای مردم زنده کرد تا امید در رگ های جامعه زنده شود.
افراد نخبه نسبت به دانش و کشور متعهدند و تا زمان به آنان اجازه می دهد باید زکات علم خود را در تک تک سلول های آبادی کشور بکار بگیرند و با در خانه ماندن به نسل های بشری کم لطفی نکنند و خود را همجون فرماندهان نظامی در عرصه های علمی، وقف کشور نمایند.
به نظر من مدیریت استعداد فقط تلاش های دول و دستگاه های اجرایی برای حفظ و نگهداشت نخبگان نیست بلکه بیش از آن ما نیاز به مدیریت شخصی و منعطف ارتباطات این افراد جهت ایجاد توازن در مسائل جاری و بازخوردهای فعلی کشور در راستای رسیدن به توسعه یافتگی و عبور از good governance برای کشور داریم.
...
البته ما در مدیریت استعداد فقط بدنبال نگهداشت نخبگان نباید باشیم بلکه بیش از آن باید به دنبال تربیت رهرو باشیم و تربیت ذهنیت افرادی که این تفکرات شاخص را در حوزه های علمی و دفاعی و هسته ای و اقتصادی کشور بصورت شبکه ای و مویرگی گسترش دهد.
لذا فقدان برنامه پیشرفت نه تنها به آینده جامعه ما آسیب جدی وارد می آورد بلکه منجر به ایجاد توقعاتی زوم کننده به وقف زندگی خیل عظیمی از دلاورمردان خاصتا نیروهای انقلابی و حافظ ارزشها خواهد بود که جای بسی تفکر و تدبر را در ملت ما می طلبد.
عناوین یادداشتهای وبلاگ